طی سالهای گذشته اسپرت کردن خودرو در میان جوانان بسیار رایج شده و بسیاری از جوانان پس از خرید خودرو اقدام به اسپرت کردن خودروی خود میکنند.
اسپرت کردن اتومبیل در حداقل ?? مرحله و حداکثر ?? مرحله صورت میگیرد. در انجام مراحل مختلف کار اسپرت کردن اتومبیل اگر بیش از اندازه بر روى اتومبیل تغییرات اعمال شود، دیگر گارانتى وخدمات پس از فروش شامل حال آن نمیشود.
تزئینات درون خودرو
روکش اولین بخش خودرو است که تغییر میکند. روکشها قیمتی بین 50هزار تومان تا 500هزار تومان دارند که دادن بیش از 300هزار تومان به روکش کاملا اشتباه است. البته روکش شما بهتر است چرم باشد.
پس از روکشها فرمان خودرو را عوض کرده و مطابق با سلیقه خودتان یک فرمان که قیمتی بین 45هزار تومان تا 600هزار تومان دارند، انتخاب کرده و بر روی خودرو نصب میکنید.
در مرحله بعدی دسته دنده ماشین شما عوض میشودکه قیمتی بین 8هزار تا 50هزار دارند.
یک عدد دستگیر برای ترمز دستی که قیمتی بین 1500 تا 15هزار تومان دارند در مرحله بعدی قرار دارد.
نشانگرهای اعلان خودرو را عوض کنید که آنها هم قیمتی بین 1500 تا 200هزار تومان دارند.
در مرحله آخر داشبورد و سینه خودرو و درها را همرنگ با روکشها کنید که این هم با قیمتی حدود 15 تا 150هزار تومان برای شما تمام میشود.
تزئینات بیرون خودرو
پس از تزئینات داخلی خودرو نوبت به تزئینات بیرونی خودرو میرسد.
اما مهمترین بخش اسپرت کردن اتومبیل مربوط به رینگها و لاستیکها میشود. انتخاب رینگ و لاستیک مناسب در زیبایى اتومبیل بسیار موثر است. قیمت انواع رینگ و لاستیک در بازار نیز متفاوت است. قیمت رینگ و لاستیک در کمترین حالت ممکن 800هزار تومان آب میخورد. اگر صاحبان خودروها علاقه مند به استفاده از جنس مناسب و قابل اتکا هستند، باید تا حدود 3 میلیون تومان براى رینگ و لاستیک خرج کنند. استفاده از رینگ و لاستیک پهن در بسیارى از اتومبیلهاى اسپرت رایج است، اما بهتر است بدانید استفاده از این رینگ و لاستیکها موجب آسیب دیدن جعبه فرمان میشود و به احتمال زیاد اتومبیل را از شمول گارانتى خارج میکند.
پس از آن یک رکاب را که بین 30هزار تا 700هزار قیمت دارد خریداری کرده و سپس تعویض سپر که بین 30هزار تا 2 میلیون تومان قیمت دارد، در برنامه شما قرار میگیرد.
تعویض چراغها نیز یکی از راههای اسپرت کردن خودروی شما است که این کار هزینههایی معادل 30هزار تا 400هزار برای شما در بر خواهد داشت.
رنگی کردن شیشهها هم 8 تا 15هزار تومان خرج دارد.گذاشتن یک سر اگزوز یا تعویض انبار نیز بین 9 تا 200هزار تومان است. آخرین مرحله بوقهاى چند صدایى است. که در بازار قیمتى بین ?? تا ???هزار تومان دارند. این بوقها براساس تعداد صداها و کشور سازنده قیمتگذارى میشوند. هزینه فلاپ کشى هم بین ??هزار تا ???هزار تومان تخمین زده میشود. قیمت فلاپهاى آلمانى و اتریشى در بازار نسبت به سایر مارکها گرانتر است و طبق معمول همیشه جنس چینى با قیمت پایینتر در بازار فروخته میشود. قیمتهاى رایج فلاپ کشى ?? ، ?? و ???هزار تومان است، اما پخش صوت از پرجاذبهترین کالاهای این بازار شناخته میشود. فعالان بازار روایت میکنند که به غیر از چند نام مطرح سایر محصولات این بخش به طور کامل به چینیها تعلق دارد و اجناس سایر کشورهای آسیای شرقی مانند کره و ژاپن به ندرت در بازار یافت میشوند. یکی از فروشندگان بازار در مورد قیمت این کالا نیز اظهار نظر جالبی دارد: بهای واردات پخش صوتهای ارزان قیمت 60هزار تومانی در حدود 20 تا 30هزار تومان است. حتی تعدادی از این دستگاهها که برچسب چینی خوردهاند در ایران ساخته میشوند.
تقویت موتور خودرو
پس از تزئینات داخلی و تزئینات بیرونی نوبت به تقویت موتور خودرو میرسد.
در ابتدا بستن فیلتر هوای اسپرت که بین 50 تا 300هزار تومان قیمت دارد (البته ارزانها بیشتر صدای موتور را زیبا میکنند) پس از آن بستن استرس بار برای افزایش میزان تعادل مخصوصا برای ماشینهای رینگ اسپرت و خوابیده را انجام دهید و در نهایت با بستن هدرز که از 5 تا 15اسب بخار قدرت ماشین شما را افزایش میدهد.
شما میتوانید خودروی اسپرت زیبا داشته باشید، فکر نکنید این کار هزینه زیادی دارد نه، تنها با 7میلیون تومان معادل قیمت خودروی ارزان میتوانید خودرویی اسپرت و زیبا داشته باشید!
روشهای ارتفاع زدن
روش بعدی که خیلی رایج است روش ارتفاع زدن است.
این کار راههای مختلفی دارد. ارزانترین راه این است که با پرداخت چندهزار تومان به یک مکانیک از او درخواست کنید که فنر لول کمک فنر شما را بریده و کوتاه کند تا اینکه ماشین شما ارتفاعش پایین بیاید! این راه به عنوان ارزانترین راه شاید کمی معقول به نظر میرسد، ولی اصلا توصیه نمیشود؛ چون باعث خشکتر شدن ماشین و کمتر شدن عمر فنرها خواهد شد! راههایی هم مثل گرم کردن فنر یا بستن قسمتی از فنر وجود دارد که اصلا تاثیرگذار نیست؛ بلکه ضرر آن بیشتر از نکته مثبتش هست.
راه دوم یکی از راههای خوب است که در ایران رواج دارد. اینکه کمک فنرخودرویتان را به اصطلاح پیچ مهرهای(یا روغنی) کنید. در این روش داخل فنر را با روغن و واسکازین خاص پر میکنند. در اینصورت شما کمک فنری نرمتر خواهید داشت، ولی ارتفاع خودرو پایین نمیآید. برای پایین آوردن ارتفاع باید فنرلول مربوط به کمک فنر را عوض کنید! فنر لولهای اسپرت زیادی با سایزهای مختلفی هست مثل سایز ?? که معقولتر است؛ سایز ?? که تقریبا ارتفاعی کم دارد و سایز ?? که گلگیرچسبیده به لاستیک هستند! این روش با خریدن فنرلول اسپرت مبلغی حدود ???هزار تا ???هزار تومن خرج در بر خواهد داشت! و اما روش سوم این است که شما کیت ساسپنشن برای ماشینتان خریداری کنید که علمیترین و البته گرانترین راه ممکن است. در این روش کلیه سیستم کمک فنرتان با نمونه اسپرت و کم ارتفاع تعویض میشود و باعث خواهد شد با کم شدن ارتفاع ماشین در دست اندازها نه تنها خشک نشود، بلکه نرمتر هم شود. این کیتها به ? شکل عرضه میشوند:
? - کیتهای فنر ثابت که فقط یک ارتفاع دارند و غیر قابل تغییر هستند.
? - کیتهای تنظیم ارتفاع دستی که با روی جک بردن ماشین میتوانید ارتفاع آن را تغییر دهید.
? - سیستم تنظیم ارتفاع اتوماتیک که مثل زانتیا شما میتوانید از داخل ماشین ارتفاع آن را تغییر دهید.
قیمت این کیتها از ? میلیون تومان شروع میشود! یکی از معروفترین مارکهایی که این کیتها را تولید میکند KW است که در کشور آلمان ساخته می شود.
حکایت صدا دار کردن خودروها :
همه شما حتماً شب های پنج شنبه یا جمعه شب ها رفتین بیرون اگه کمی دقت کنین با خودرو هایی بر خورد می کنید که اصلاً صدای نرمالی ندارند.
در بعضی از موارد صدای خودرو مورد نظر شبیه صدای خودرو های فرمول یک است.گاهی شبیه صدای خودرو های شرکت کننده دررالی داکار است . بعضی وقت ها هم وقتی اتومبیلی از کنار شما رد می شود فکر می کنید که یک هواپیمای ملخی مربوط به جنگ جهانی دوم پشت سر شماست .گاهی وقت ها هم این صدا شبیه هیچ صدایی نیست و جز مردم آزاری خاصیت دیگه نداره. اما در ایران شما برای تقویت خودرو خود و اصلاح و بهبود سیستم تخلیه یا همان اگزوز می توانید سه کار انجام دهید:
1.سو راخ کردن منبع اگزوز : این روش هیچ تاثیری روی سیستم تخلیه نداردو فقط برای ایجاد صدای اسپرت انجام می شود. البته باید بگم که این روش اصلا استاندارد نیست در این روش گاهی دیده شده که از لوازم و وسایل لوله کشی آب استفاده می شود. مثلا از شیر فلکه یا لوله آب استفاده شده.
2. برداشتن منبع اگزوز یا برداشتن پرده های داخل منبع : این روش می تواند بین سه تا پنج درصد به قدرت موتور شما بیافزاید،اما این هم روش استانداردی نیست .چون میزان صدای خروجی از اگزوز ها در دور های بالاتر بسیار زیاد است همچنین این روش باعث میشه تا میزان آلایندگی ها افزایش پیدا کنه .
3. استفاده از هاوارد :این روش تنها روش استاندارد و قابل قبولی برای خودرو است که می توان برای بهبود سیستم اگزوز و همچنین ایجاد صدای اسپرت از آن استفاده می شود. هاوارد منبع اگزوز نسبتا بزرگی است که همراه با یک لوله استیل به مانیفولد دود وصل میشه این وسیله به علت صاف و صیقلی بودن و همچنین شیوه طراحی آن می تواند قدرت موتور شما را بین پنج تا ده درصد افزایش دهد دلیل این مساله تخلیه سریع دود است.
داستان واقعی برخورد یکی از دوستان عزیزم با جن
ایشان تعریف میکرد زمانی که حدود ده یازده ساله بودم .در فصل تابستان که در باغ زندگی میکردیم(محله گزرو)
تعدادی گوسفند داشتیم که برای چرا باید یک فاصله حدود دو یا سه کلیو متری را طی میکردیم(محله سرنک) تا گوسفندان را تحویل چوپان بدهیم که به چرا ببرد.
من غروب با دوستان هم محلی رفتم دنبال گوسفندان . و گله نسبت به روزهای قبل دیرتر امد ودر بازگشت شب شد و دوستان در مسیر کم کم از من جدا شدند .
من ماندم و چند تا گوسفند و تاریکی شب در یک نقطه پرت و خوف ناک که یکمرتبه دیدم صدای اسبی امد و یکی از اقوام که به ان سوار است .من سلام و احوالپرسی کردم . ایشان گفت چرا اینجا هستی و دیر کردی . من دارم میروم عروسی در روستای پاینی شما هم بیا با من برویم .من گفتم پدر و مادرم منتظرند.
گفت من الان انجا بودم انها رفتند عروسی و به من گفتند شما را هم همراه خودببرم. من گفتم پول ندارم .گفت دایی بیا من به شما پول هم میدهم .
وحالا تقریبا گوسفندان خودشان به محل اصلی که اغل گوسفندان درباغ باشد رسیده بودند. من یک بسم اللهی ... گفتم که به پشت ان شخص سوار بر اسب شوم که گفت کار خودت را کردی .
یک چندقدمی که اسب رفت اسب غیب شد و من احساس ترس کردم و درد شدیدی گلوی من را گرفت و با بغض و گریه به باغ برگشتم و دیگر درست نمی توانستم صحبت کنم و گریه امانم را بریده بود .
پدرم پرسید چه شده است که من جریان را تعریف کردم . پدرم که ادم تیزی بود سریع فهمید که من با جن روبرو شدم و برای دلگرمی من میگفت گریه نکن ان شخص که تو میگویی از اقوام است لحظات قبل اینجا بوده است.
من چند ماه مریضی شدید گرفتم به طوریکه دیگر صحبت نمی توانستم بکنم . و هر کسی برای من طبابتی میکرد و از ان جمله شخصی دعابده بود که مرا پیش ایشان هم بردند . و ایشان ضمن نوشتن دعا تجویز کرده بود تا پدر چند خرچنگ بگیرد و بکوبد ابش را به من بدهند تا بخورم .
خوشبختانه انروز در مسیر رود خانه حدود یک کلیومتری که رفتیم خرچنگی پیدا نکردیم
تا بخورم و بیماری ادامه داشته تا اینکه سید لالی بود که هر چند وقت یکبار به قاهان می امد .ایشان به باغ ما امد و از پدرم بیست و پنج تومان پول انروز باضافه یک بزغاله و یک مرغ خواست تا مرا خوب کند .
پدرم مرغ و پول را داد و بزغاله را گروئی نگهداشت تا من که خوب شدم در سفر بعد ایشان تحویل بدهد .
اون هم یک دعا نوشت که من ظرف چند روز خوب شدم .
مادر از پله ها پائین آمد، امیر را دید که هم چنان مشغول تعمیر آبگرمکن است . به گوشه
امیرخان تو از ساعت چهار بعدازظهر توی این سرما داری با » : در زیرزمین تکیه داد و گفت
این آبگرم کن ور می ری، آخه این چه کاریه؟ ول کن، خسته نشدی؟ حالا حموم نرو، چی
«. می شه به خدا خیلی حوصله داری، من به جای تو خسته شدم
امیر جوان قوی هیکل و چهارشانه بوری بود . رو به طرف مادر کرد، تمام صورت و
پیراهنش دودی و سیاه شده بود گفت:
نه ننه، ببین اصلاً مشکلی نداره، تمام لوله ها رو پاک کردم، سه دفعه کاربوراتورو »
سرویس کردم، نفت می آد، روشن می شه، تا بالای سرش هستم کار می کنه، باورت
«. نمی شه دو قدم اونور می رم خاموش می شه
خب مادر حالا نزدیک عیده خودتو حاجی فیروز کردی، برو بیرون یه کاسبی هم بکن، »
ول کن دیگه شب شد . حتماً خرابه دیگه، شاید هم ایرادی داره تو ن م یدونی .... ولش کن، من
روی اجاق گاز آشپزخونه آب گرم می کنم، بیا دست و صورتت رو بشور، ولش کن هوا سرده،
« می چایی
امیر با کف دست چندبار به بدنه آبگرمکن زد، بعد کف دستهایش را به لبه در آن مالید و
نه مادر زیرزمین گرمه، ساختمون خیلی قدیمی است، ببین چه پایه ها یی داره، این » : گفت
قدیمی ها هم چه کارها می کردن . نزدیک یک متر پایه زده، زیرزمین رو طوری درست کرده
که تابستون خنک، زمستون گرم باشه، این دفعه دیگه جوری سرویس کردم که خراب نشه،
«. الآن تموم می شه
«؟ م یخوای برات چایی بیارم »
اگه بیاری که خیلی نوکرتم، داداش ما هم جا ب وده پیدا کرده، اومده کجا نشسته؟ این »
خونه باستانیه، همه چیزش کهنه و عتیقه است، تو پنجره های زیرزمین رو ببین، یا این درشو،
توی حموم هم سکو داره، می خواسته وقتی از گرما بیرون می آد، بشینه روی سکو خستگی
« . درکنه، عرقش خشک شه، بیرون اومد نچاد
1?8 دانستی هاو داستانها درباره جن
آره مادر خونه کهنه ایه، دیگه مردم این جور جاها رو » : مادر نگاهی به دورو بر خود انداخت
دوست ندارن همه دنبال آپارتمان جمع و جور و تر و تمیز و شیک هستن، بشین من برم چایی
« بیارم
« دستت درد نکنه »
مادر از زیرزمین خارج شد . امیر آچار و پیچ گوشی را برداشت، کاربراتور را نصب کرد، بعد
شیر آن را باز کرد، چند دقیقه گذشت، امیر سرخود را پائین گرفته و از محفظه آن به کوره
نگاه می کرد. مادر با یک سینی در دست وارد شد. یک لیوان چای و یک قندان در سینی بود.
بیا مادر باز که سرتو کردی تو اون ولش کن، بیا یه چایی بخور، من برم شام رو حاضر »
کنم. این همسای ه بالایی هم نیست، اون هم شب عیده رفته شهرستان، داداشت هم که رفته
مسافرت، ما که نمی تونیم عید را سراسر اینجا بمونیم . می تونیم؟ ما هم رفت و آمد و برو و
بیا داریم. می گی چه کار کنیم؟
هیچی داداش گفت بعضی وقتها یه سر بزنیم، نه این که دائم اینجا باشیم . ما هم ب اید به »
بعد به طرف مادر آمد، «. زندگی خومون برسیم، دید و بازدید بریم عیدی بگیرم، این درسته
بعد نگاهی به دست خود کرد . لیوان چای را برداشت، مادر قندی از قندان بیرون آورد . در
دستت درد نکنه، سه ساعته که اینجا میخ این آبگرمکن شدیم، از سرما خشک » . دهان او نهاد
شدیم. عجب آبگرمکن ناجوریه، همه چیزش سالمه، کهنه هم نیست، اما روشن نمی شه،
اشاره به کبریتی کرد که «. عجیبه، خب حالا نفت رفت تو مخزن، اون کبریت رو به من بده
گوشه دیوار بود، مادر کبریت را برداشت به او داد . امیر جرعه دیگری چای نوشید . سپس لیوان
را در سینی گذاشت، کبر یتی روشن کرد، به سر فتیله ای که روی میله آهنی بود گرفت، بعد از
مشتعل شدن آن را در سوراخ مخزن فروبرد . نگهداشت . سروصدایی بلند شد، نفت داخل
مخزن مشتعل شد . امیر سیم را بیرون کشید، درپوش مخزن افتاد، لحظاتی به سوراخ های
مخزن نگریست، آتش شعله ور بود، امیر مشغول ن وشیدن چای شد، تا لیوان را خالی کرد آن را
«. دستت درد نکنه، عجب چسبید » در سینی گذاشت
«؟ نوش جونت، اگه می خوای باز هم برات بیارم »
«. نه مادر صبر کن ببینم چی شد، من خیلی خسته شدم، این دفعه حتماً می گیره »
داستان حمام 1?9
«. عیبی نداره، عوضش آب گرم شد، دوش گرفتی خستگی از تنت بیرون م یره »
آبگرمکن صدایی کرد، بعد ساکت شد، امیر دوباره به کوره نگریست آتش از شعله افتاد و
« خوابیده بود: ای که هی، سگ مصب، باز خاموش شد
«. ولش کن مادر حتماً یه ایرادی داره که تو سر در نمی آری »
نه مادر همه چیزشو بازکردم تمیز کردم . نفت رو عوض کردم، هیچ ایرادی ن داره اما چرا »
«؟ کار نمی کنه، من موندم
سلام داداش چه کار می کنی؟ از صبح تا حالا اومدی تو » : مریم وارد زیرزمین شد
زیرزمین بیا بالا، تلویزیون فیلم داره، باز سرخودتو به یه چیز گرم کردی، ول کن، چه کار
«. داری، حالا امروز حموم نرو، فردا می ریم خونه، م یری حموم، دیگه چرا پیله م یکن
به سلام مریم خانم غرغرو .... باز اومدی، رسیدن به خیر، خوش اومدی، صفا آوردی، چی »
چی می گی؟ بحث بر سر حموم نیست، بحث حیثیتی شده، باید روی این دستگاه رو کم کنم .
«؟ خیال کرده، حریف من می شه
این آبگرم کن خراب نبود، من تا حالا نشنیدم زن داداش بگه خرابه، همیشه هم روشنه، »
«؟ شاید لوله گرفته
«. کدوم لوله؟ لوله گازوئیل و نفت، نه همه رو دیدم »
«. نه لوله بخاری رو می گم، لوله دیواری اش »
ای بابا، راست می گن عقل هرکسی بهتر از مریمه، چرا به عقل من نرسید، برو کنار، »
راست می گی شاید لوله گرفته، دوده زده، این س ینی رو بردار، مریم سینی را از زمین برداشت،
راست گفتی دخترم، شاید علت گرفتگی لوله باشد . چون »: مادر خوشحال به دخترش نگریست
امیر می گه چند دفعه سرویس کرده درست نشده، امیر لوله را از سر آب گرم کن جدا کرد، به
داخل نگریست، باز و تمیز بود، سپس حلبی دور دیوار را بی رون آورد . آن را نگاه کرد، آنها هم
نه همه اینها پاک و تمیزن، گرفتگی نداره، اما چرا » : تمیز بودند، دوباره آنها را نصب کرد
« ، روشن نمی شه
مریم گفت. « شاید توی نفت آب باشه »
1?0 دانستی هاو داستانها درباره جن
آب؟ توی نفت؟ ممکنه ... بذار دوباره نگاه کنم . به داخل مخزن نگاه کرد . چیزی معلوم
نبود. بعد امیر گفت اون قیف و اون بشکه خالی، و اون تشت رو بیار.
مریم تشت و قیف را « آزمایش ورود آب به نفت » : امیر گفت « ؟ می خوای چه کار کنی »
آورد، امیر مخزن نفت را از آبگرمکن جداکرد، داخل تشت ریخت، اما نفت هم خالص بود و
آب در آن نبود، دوباره مخزن را نصب کرد، و نفت در آ ن ریخت، دوباره شیرکاربراتور را زد،
میله را برداشت نفتی کرد، روشن نموده داخل مخزن نمود، دوباره سروصدا بلند شد و نفت
«. می گم داداش پای من خوبه ها، الآن می بینی که روشن شد »: مشتعل شد. مریم گفت
«، ای آبجی، بحث قدم نیست، بحث لج و لج بازیه »: امیر با خونسردی گفت
« شاید داداش راضی نبوده ما حموم بریم » : مریم با شیطنت گفت
«. نه بابا این حرفو نزن، داداش خیلی آدم دست و دلباز و لارجیه » : امیر اخم کرد و گفت
«؟ پس چرا این خاموش می شه »
« کو این که داره با سروصدا می سوزه »
«. دلت رو خوش نکن، الآن پت پت می کنه خاموش می شه »
مریم دستی ب ه آبگرمکن کشید و گفت : خب ای آب گرمکن عزیز خواهش م ی کنم خاموش
«. نشو. داداش من خسته و روغنی و نفتی شده بذار بیاد خودشو بشوره، بعد خاموش شو
بارک ا ... حتماً هم الآن حرف تو رو شنید، دیگه خاموش نمی شه، ناگهان » امیر خندید
صدایی از حمام خارج شد. گویی کسی گفت پس چی؟ همه به هم نگاه کردند.
«؟ چی بود »
« نمی دونم »
« جواب منو داد »
« گفت پس چی »
امیر خندید، همه در اثر سرما و بی آبی خل شدن، این شیر آب حموم بود که گفت : دیگه
خالی بندی موقوف، این دستگاه کار نمی کنه، منم خسته شدم، خواستی روشن شو، خواستی
«؟ نشو، به جهنم، من با آب کتری خودمو می شورم، فهمیدی
« باشه »: دوباره صدایی به گوش رسید که گفت
داستان حمام 1?1
داداش تو هم سربه سر ما می ذاری، چطوری این صدارو در می آری که از » : مریم خندید
«؟ تو حموم شنیده می شه
« من صدایی نکردم »
«. نترسید، این صدا از خونه همسایه می آد » : مادر گفت
بعد به طرف حمام رفت چراغ را « خونه همسایه؟ فکر نمی کنم، صدا از تو حموم می آد »
روشن کرد وارد شد . کسی در آنجا نبود، اما برای لحظه ای احساس سنگینی کرد، گویی
موهای بدنش سیخ شده و پوست آن بی حس شده است . بیرون آمد : اینجا هم کسی نیست،
«. فکر می کنم صدا از خونه همسایه می آد، چون هیچ کس غیر ما نیست
«. داداش بیا ول کن، بریم، به خدا تو هم حوصله داری ها »: مریم گفت
هی سروصدا نکنید حموم روشن شده، گرگرفته، فکر می کنم درست شد . » : امیر گفت
بعد به سوی پله ها حرکت کرد، روی پله اول نشست و .« اگه برم طرف پله ها معلوم می شه
منتظر ماند، مادر و مریم روبروی آبگرمک ن نشسته، به شعله های آتش خیره شد بودند، مخزن
به راحتی می سوخت دریچه لوله هم براثر حرکت دود و گرما تکان می خورد و صدا می داد.
درست شد . حالاباید حوله بردارم بیام، شما هم بخواهید می تونید حموم برید، یعنی شما »
«. اول برید
نه داداش من که تازه حموم بودم، مامان هم نمی ره، خودت برو، ولی زود بیا شام بخور »
«. الآن یه فیلم سینمایی خوب داره، نیای دیگه از دستت رفته، خودت می دونی
امیر نگاهی به آبگرمکن انداخت، حالا مطمئن بود که درست شده است . خوشحال بود،
خب بازم بگید، امیر کاری از دستش بر نمی آد دیدید آبگرمکن قراضه رو چط وری راه »
«. انداخت. ای والله نداره وا... داره
چرا ولی حوصله داری، چهارپنج ساعته تو با این آبگرم کن ور می ری، خسته » : مادر گفت
شدی، پاشیم بریم بالا دختر، حوله و صابون و لباس باید برداری، وقتی بیرون م ی آی خودت را
محکم بپوشون سرما نخوری . بچایی دیگه شب عید افتادی کاردست خودت و ما می دی،
«؟. متوجه شدی؟ می خوای برات لباس بیارم
1?2 دانستی هاو داستانها درباره جن
نه مادر، مو اظب هستم، بچه که نیستم حواسم » : امیر نگاهی به خواهر و مادر خود انداخت
جمعه، با هم بریم بالا، من لباس ها رو جمع کنم، با حوله و شامپو بیام فوری دوش بگیرم، بر
«. می گردم
«؟ نمی خوای درجه آب بالا بره »
نه الآن رسیده به چهل، تابرگردم می آد روی شصت درجه، دیگه کافیه، بردار استکان و »
«. قندون و سینی رو
هر سه به راه افتاده از پله ها بالا رفتند، امیر وسایل خود را جمع کرد، به طرف زیرزمین
بازگشت، از پله ها پائین رفت . وارد زیرزمین شد، ناگه ان احساس سنگینی کرد، حس کرد فضا
روی بدن او فشار می آورد، تصور کرد بخاطر سوز و سرمای هواست، در حمام را بازکرد، وارد
شد، در را بس ت، روی سکو نشست، وسایل خود را به کناری نهاد . لباس خود را بیرون آورد،
پیراهن خود را کند . ناگهان احساس کرد که کشیده ای به پشت گردن او خورد، وحشت کرد،
از جا پرید، قبل از آن که بجنبد، دو کشیده به صورت او اصابت کرد، بعد ضربه ای به پشت
سرش خورد، و به زمین افتاد . فریاد کشید و کمک خواست، بعد کوشید از جای خود برخاسته،
به سوی در برود، قبل از آن که به در برسد ضربات گوناگونی روی سروصورت و سینه و بدن
خود احساس کرد، به در نزدیک شده بود، دوباره ضربه ای او را به عقب پرتاب کرد، کوشید با
دقت به اطراف نگاه کند و ضارب یا ضاربی ن را بشناسد، اما تنها سایه هایی را می دید،
صداهای زیری به گوشش می رسید، گویی نوار ضبط صوت گیر کرده است، صداها مفهوم
مادر، مامان » . نبود. اما گاه صدای خنده ای می شنید . کوشید از جا بلند شود . دوباره فریاد زد
اما مادر و خواهرش مشغول تماشای تلویزیون بودند، و به علاوه به دلیل سوز و سرما « بیا
درها را محکم بسته بودند، و چون در حمام بسته بود، صد ای امیر هم از زیرزمین بیرون
نم یرفت. برای لحظه ای به پشت روی زمین افتاد، یک نفر روی او افتاده و با شدت به او
فشار می آورد . اما وقتی با دو دست خود می کوشید او را از خود دور کند چیزی نبود .
هی چکس روی او نبود . اما در عین حال سنگینی یک نفر را واقعاً روی خود احساس م ی کرد. به
علاوه یک نفر گلوی او را به سختی فشار م ی داد. احساس خفگی می کرد، در عین حال گویی
چند نفر به او مشت و لگد زده و او را نیشگون م ی گیرند. فکر کرد الآن خفه خواهم شد. تمام
داستان حمام 1?3
قوای خود را جمع کرد، به سختی از جا برخاست . به هر زحمتی بود، خود را به در رساند، دست
او روی در بود . ضربه ها قطع شد . در را گشود، تقریباً ل خت از پله ها بالا رفت . احساس
م یکرد، هنوز مورد آزار و ضرب و شتم است، به حیاط که رسید دست به کمر نهاد، فریاد زد و
چیه چی شده؟ چرا داد می زنی؟ بده » : کمک خواست، لحظه ای بعد مادرش پنجره را گشود
بعد چشمش به وضع بدن لخت امیر افتاد . پنجره را بست و فوری به طرف حیاط دوید . امیر
روی پله های ورودی افتاده بود، لباس به تن نداشت . اما تمام صورت و بدن او کبود و سیاه
چی شده مامان؟ داداش چی شده، چرا این » : شده بود، به دنب ال مادر خواهرش وارد حیاط شد
جوری شدی؟ اِتمام بدنش سیاه و کبود شده، نکنه آبگرمکن ترکیده؟ ها مامان؟ امیر با صدای
گرفته و وحشت زده ای گفت:
«، نه بابا آبگرمکن چیه؟ یه عده داشتند منو خفه می کردند، می زدند، می کشتند »
«؟ وا به حق چیزهای نشنیده، کی تور رو می زنه؟ اونجا که کسی نبود »
مادر نگاهی به او کرد : راست «. اگه نبود، این وضع من چیه؟ ببین تمام بدنم کبود شده »
«... می گه، اما مادر حالا وقت سئوال جواب نیست، بچه سرما می خورده، بذار بریم تو اتاق
هر سه با عجله از پله ها بالا رفته و ارد اتاق شدند . امیر کوشید لباس های خود را به تن کند .
در همین حال سروصدای زیادی در حیاط بلند شد . هرسه با نگرانی به هم نگاه کردند . بعد
ناخودآگاه به سوی پنجره آمده، پرده را کنار زدند، چشم های هر سه گرد شده، به هم
نگریستند، باور کردنی نبود، در داخل حیاط تعداد زیادی اسب و الاغ دیده می شد . انواع
مامان این ها » : دیگری از حیوانات ریز مثل موش و گربه و سوسک از درودیوار بالا می رفتند
« ؟ کجا بودن
«؟ اینا از کجا اومدن؟ این همه حیوون توی حیاط چه می کنن »
امیر » ؟ نمی دونم مامان، ولی شاید خیالات می کنیم؟ یکی دو تا نیست، اینجا چه خبر ه »
گفتم تو حموم چه خبره؟ داشتند منو می کشتن، یکی دو تا نبود، منو مثل » : با وحشت گفت
مادر پرده راانداخت و عقب آمد . بسم الله گفت «. بادکنک به این ور و اون ور می کوبیدند
مریم عقب تر آمد، دست مادر را گرفت، امیر پیراهن خود را پوشیده و به آنها نگاه کرد، تمام
حالا می گی چی کار » . صورت او کبود و سیاه بود . احساس درد و گرفتگی در تمام بدن داشت
1?? دانستی هاو داستانها درباره جن
«... نمی شه خونه رو ول کنیم . اینجا رو به ما سپرده ان »: مریم گفت، مادر گفت «؟ کنیم
ناگهان صدای خنده عده ای از حیاط بلند شد . گویی درحال دست انداختن و مسخره کردن
آنها بودند، مادر د وباره پرده را کنار زد، پشت پنجره موجودی عجیب و غریب ایستاده بود،
تاحدودی شبیه میمون بود، ا ما گوش های بلند و لوزی شکل و صورتی بیضی شکل داشت،
صورت او کاملاً چروکیده بود . که در آن فقط دو چشم دیده می شد . چشمانی گرد بدون پلک
و ابرو . در داخل کاسه گرد چشم او مردم کی به سرعت می چرخید، دستهای او دراز بود،
پاهایش هم چنین بود . آن موجود گویی پشت پنجره گوش ایستاده بود . مریم فوری پرده را
«؟ مادر این چی بود؟ داداش تو هم دیدی » : انداخت
دوباره صدای خنده ها بلند شد . «.... می گم جمع کنید بریم، اینجا بمونیم » : امیر می لرزید
هر سه به سوی کیف و وسایل خود رفتند . همه را جمع کرده، از در بیرون آمدند . مادر گفت :
نه مادر ول » : مریم به طرف در دوید «. بچه درها رو قفل کنید، گاز هم تو آشپرخونه روشنه
مادر با تردید به سوی آشپزخانه رفت، دکمه زیر اجاق گاز را «. کن، الآن گرفتار می شیم
غذا رو » : مادر گفت « ؟ بابا چی کار می کنی »: خاموش کرد، قا بلمه را برداشت . امیر داد زد
بعد با سرعت بیرون آمد، هر سه به طرف در خروجی رفتند، در را به «. ببریم خراب می شه
هم کوبیده و سوار ماشین شده فرار را بر قرار ترجیح دادند.
***
آن شب امیر تب کرد . بدن او کاملاً ورم کرده و سیا ه شده بود . تمام گونه ها و صورت و
زیرچشم های او هم پف کرده و به شکل وحشتناکی درآمده بود . موهای سرش همه سیخ
سیخ مانده بود . تمام شب دچار تشنج بود و هذیان می گفت، مادر او را پاشوره کرد . کیسه
آب سرد روی صورت و سر او نهاد، اما تب او پائین نمی آمد . صبح او را به نزد پزشکی بردند .
پزشک در سه نسخه خود مقداری دارو نوشت و گفت بعد از خوردن داروها حداکثر درظرف 24
ساعت بهبود خواهدیافت.
امّا چهل و هشت ساعت بعد هنوز حال امیر نه تنها بهتر نشد، که به عکس شروع به
دادوفریاد هم کرد . او از موجوداتی سخن می گفت که در اطراف او هست ند، و می کوشند او را
اذیت و آزار نمایند . درحالی که هیچ کس در اطراف او نبود . تا آن که چند روز بعد آدرس
داستان حمام 1??
فردی را به مادر دادند . مادر بلافاصله تلفن زد و به سراغ او رفت . قبل از رفتن آن مرد نام امیر
و نام پدر و مادر او را سئوال کرده بود.
***
«. آقای دکتر، دستم به دامن شما، جوون من داره از بین می ره، تو رو خدا یه کاری بکنید »
نگران نباشید مادر، من احوال پسر شما را دیدم، وقتی به خونه برگشتید، این آب رو روی »
«. بدن او بریزید، خوب می شه، خوب خوب نگران نباشید
یعنی ممکنه، بچه ام داره از دست می ره، یعنی می گید کی اونو اذ یت م ی کنه، از ما »
«. بهترونه
نه از ما بهترون که نباید ما رو بزنن، باید مهربانی کنن، اونها هم یکی از موجودات خدا »
«. هستند، اما از ما بهتر نیستند
«؟ اونها کی هستند »
«؟ اگه بگم نمی ترسید »
«؟ نه بگید، چرا بترسم »
خب، اونها جن هستند . اون خونه قدیمیه، سالهای درازی اس ت که جن ها اونجا ساکن »
هستند، البته به کسانی که اونجا ساکن هستند، از این اذیت ها نمی کنند، اما، نه اینکه اصلاً
اذیت نکنند، بلکه مثلاً بچه های اونا رو اذیت می کنن، وسایل اونها رو جابجا می کنند، یا
نمی گذارند بچه های سالم توی اون خونه به دنیا بیاد، یا اگر زنی حامله شد، او را می
ترسونن، تا بچه اش بیفته و سقط بشه، به هرحال مشکل شما حله، این شیشه آب رو ببرید،
«. روی پسرتون بریزید، انشاءا... خوب م یشه، نگران نباشید، بفرمائید
«. من خیلی از شما ممنونم، امیدوارم پسرم خوب بشه »
«. اگه خوب شد، فردا یه قربونی کنید، گوشت اونو هم به فقرا بدید »
مادر از دفتر دکتر خارج شد «. چشم، حتماً اگه خوب شد، به شما تلفن می زنم، خداحافظ »
و رفت . فردای آن روز مادر امیر تلفن کرد و خبر بهبود پسرش را به دکتر داد . دکتر خدا را
شکر کرد و خداحافظی نمود.
سلام امروزم اومدم با یه مطلب جدید:
دخترا مثل همه چیزای دیگه شون دوستی هاشونم مثل آدمی زاد نیست...!و حالا تفاوت رفاقت کردن دخترا با پسرا :
1. وقتی دو تا پسر با هم میرن بچرخن اگه پول تو جیبشون باشه وسه همدیگه اورت خرج میکنن ولی دختراهمیشه مواظبن بیشتر از دوستشون خرج نکنن.
2. دو تا پسر اگه رفیق فاب هم باشن به هم که میرسن به ترک دیوارم میخندن و کلی همدیگرو سر کیف میارن ولی دو تا دختر هیچ وقت از ته دل با همدیگه نمیخندن.
3. در ادامه صحبت بالایی :مثلا وقتی وسه یه دختر یه جک تعریف میکنن باید نیم ساعت بشینن دلیل منطقی این رو که چرا این جک الان خنده داره رو وسش توضیح بدن آخرشم نمیخنده..!
4. دخترا تو دوستیاشونم کاسبکارانه رفتار میکنن و تا نفعی نداشته باشه با هم دوستی نمیکنن. ولی یه پسر وقتی با یکی دوستی میکنه این چیزا وسش ملاک نیست
در مقابل پسرا دیرتر صمیمی میشن ولی وقتی شدن همدیگرو این قدر کشکی ول نمیکنن.
حرفی داری همینجا بگو نه پشت سر
وقتی یک دختر حرفی نمیزند
میلیونها فکر در سرش می گذرد
-----------------------------------------------------------------
وقتی یک دختربحث نمیکند
عمیقا مشغول فکر کردن است
-----------------------------------------------------------------
وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید:خوبم
یعنی اصلا حال خوبی ندارد
-----------------------------------------------------------------
وقتی یک دختر به تو خیره می شود
شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی
-----------------------------------------------------------------
وقتی یک دختر می گوید دلش برایت تنگ شده
هیچ کسی در دنیا بیشتر از او دلتنگ تو نیست
دختر: قدم چرا کوتاهه _ دماقم چرا بزرگه _ مانتوم چرا از مال دوستم مدل پایین تره
موبایل ندارم چرا _ موهام چرا بد حالت شده _ چرا کسی عاشقم نمیشه...
دختر آدمیزاد: درس _ کار _شخصیتم تو جامعه _ ازدواج مناسب...
پسر: چرا بابا سوییچ ماشینو نمیده _ دوستم گوشیشو عوض کرد منم میخوام _
چرا دختر همسایه روبرویی بهم محل نمیزاره _ چرا بابا روزی هوار تومن پول نمیده برم دود کنم...
پسر آ دمیزاد: درس _ سربازی _ کار _ ازدواج ....
چیه حرفام مثل پدر بزرگا شد؟ شاید ولی بعضی از ماها بهتره یه نگاهی به خودمون بندازیم . خیلیا هستن که ول معتلن. معلوم نیست هدفشون چیه.کجا میخوان برن...!؟